خداوندا عد پاشيد از هم آشيانم را
غم مرگ عزيزم سوخت مغز استخوانم را
در اين تاريكي شب سوز دل را ميكنم پنهان
مبادا آنكه دشمن بشنود آه و فغانم را
بدست خود گلم را ميكنم در خاك پنهانش
بخاك قبر او گويم غم و درد نهان مرا
نه تنها بود همسر بلكه او بود ياور و يارم
در زير گل پنهان كنم يار جوانم را
از آن سوزد دلم كه اندر ميان خانه بودم من
كه پشت در شنيدم ناله آرام جانم را
خداوندا تو ميداني كه زهراي مرا كشتند
ز دستم برد دشمن سرپرست كودكانم را
به شب تكفين و تدفين مينمايم تا مباد آنكه
شود آگاهي از آرامگاهش دشمنانم را
هر آنكس چون رضائي شيعه ما بود گريان شد
شود قسمت به آنان خاك بوس آستانم را