چشم انتظار
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:0 ::  نويسنده : تنها

مولاجان سلام!

سلام برتوکه هر صبح وشام دعایمان میکنی وبه حرمت وبرکت دعای توست

که خدای مهربان، بلاها را ازما دور میکند.

باز هم آمدی و ما نبودیم! تو هر روز سراغ مان می آیی، اما افسوس که ما

"خود" نیستیم. باز آمدی،نگاه مان کردی، لبخند زدی، دست نوازش بر سر ما

کشیدی و دعایمان کردی؛ اما صد حیف که ما نبودیم!ما ندیدیم!

رنگ ها، صداها و آدم ها مشغولمان کرده... از"خود" دوریم ودر قیل وقال این

دنیاغرقیم! به دنبال کلاف سر در گم مشکلات مان میگردیم.

دم از انتظار می زنیم اما فراقت را لمس نمی کنیم.

دیوارهای دنیا احاطه مان کرده و هر روز از خود خویش دورتر می شویم.

دور دور دور آنقدر که نقطه ای کوچک در جاده ای بزرگ می شویم. راستش

یکی از دوستان برایم پیامی فرستاد که حسرتش بر دلم ماند:"امام صادق(ع)

به ابوحمزه ثمالی خطاب کرد: وقتی تو را می بینم دلم باز می شود" آیا امام

عصرنیز چنین به ما ی گوید؟...

وای برما! رو سیاهیم آقاجان. اگر شما ما را ببینید و دلتان بگیرد، ما چه کنیم؟

ما از تو دوریم! هنوز نتوانستیم دوستی خود را به شما ثابت کنیم، هنوز نشده

خالص شویم وتنها کارهایی را انجام دهیم که موجب شادی قلب شما گردد.

شاید هنوز ضعف داریم و کارهایی می کنیم که قلب شما را به درد می آورد.

می بینی آقاجان!هر روز می آیی، از کنار ما رد می شوی اما عبورت را حس

نمی کنیم. می آیی، نگاهمان می کنی؛ اما تو را نمی بینیم.

ما این گونه ایم اما تو هیچ گاه دعای خیرت را از ما دریغ نمی کنی.تو نگاهت

را از ما بر نی داری. تو به کوچکی وضعف و نادانی ما نگاه نمی کنی.

ما هم به لطف و محبت و دعای تو دلخوشیم واین را شما خوب می دانی.

من مدت هاست که منتظر معجزه ام. او مدت هاست که منتظر معجزه است.

ما مدت هاست که در این دنیای سرشار از آهن دود، منتظر معجزه ایم.

مدت هاست که دست های کوچکمان را رو به آسمان گرفته ایم تا فرجی شود.

تو را به خدا ما را رها نکنی که بیچاره ترین خواهیم شد.

باز هم بیا شاید این بار آمدی و بودیم. بیا که دردهای روح مان مرحم می خواهد. 

 

چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:24 ::  نويسنده : تنها

 

خدایا مرا ببخش...اگر صدایت نمی زنم،فراموشت نکرده ام!

خدایا مرا ببخش...اگرچیزی از تو نمی خواهم،همه چیز را

                  از تو گرفته ام،                           

خدایامرا ببخش... اگر طنابم را گسسته ام،پوسیده بود

محکم ترش را می خواهم.

خدایا مرا ببخش...اگر آتش عشقت را با اشک هایم بیرون

میرانم، دارم شعله ور می شوم.

خدایا مرا ببخش...اگر خود پرستم،در وجودم تورا یافته ام.

خدایا مراببخش...اگر به دنیا دل بسته ام! در شوره زارش

رد تو را می جویم....

خدایا مرا ببخش...اگر در عشقت کفر می گویم، قلبم 

گنجایش این همه رحمت را ندارد.

خدایا مراببخش...اگر چشمانم را بسته ام، می خواهم

امشب خواب تو را ببینم.

 

چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 16:10 ::  نويسنده : تنها

 


فاطمه يعني شرف،يعني حجاب

 

فاطمه فخر زنان، روز حساب

 
 فاطمه يعني رضاي کردگار 


شاهکار خلقت پروردگار 

 

 

عالم شده معطر از گلشن خدیجه      

                                                                                                                                
خندد گل محمد در دامن خدیجه

         
آنان که دیده بستند از خدمت خدیجه  

                  
کی می توان ببینند این عزت خدیجه

                      
میلاد دختر نبوت، همسر ولایت ، مادر امامت ، برشما مبارک باد

 

                   

باز از چمن داور، یک غنچه نمایان شد 

 

از یمن قدوم او عالم همه بستان شد

 
برخیز نما شادی، ایام سرور آمد
                               


ون باز دری بر خلق از روضه ی رضوان شد    


میلاد حضرت زهرا(س) برشما مبارک باد 

 دریا ست نبی و گوهرش فاطمه است

یکتاست علی و همسرش فاطمه است

 

با آنکه پناهه همه خلقست حسین

 

او هم به پناه مادرش فاطمه است

 

 

فاطمه نامی که با آن عشق می بازد خدا

 

فاطمه نوری کزآن بر خلق می نازد خدا

 

ما نه یاران دگر نه انبیا گویند کاش

 

در جزا ما را ز چشم او نیاندازد خدا

 

 

 

 

از آسمان قدوسیان آواز کردند

 

درهای رحمت را دوباره باز کردند

 

در موسم میلاد یاس باغ عصمت

 

در باغ جنت بلبلان آواز کردند

 

 

.

اشک در دیده ترم باشد / شب میلاد دلبرم باشد

 

ای عزیز رسول، یا زهرا / عشق تو روح پیکرم باشد

 

جان ما را اگر پذیرایی / هدیه روز مادرم باشد . . .

 

 

 

 

فاطمه نامی که با آن عشق می بازد خدا / فاطمه نوری کزآن بر خلق می نازد خدا

 

ما نه یاران دگر نه انبیا گویند کاش / در جزا ما را ز چشم او نیاندازد خدا . . .

  

 

 

سر فصل کتاب آفرینش زهراست 


روح ادب وکمال و بینش زهراست

 
روزی که گشایند در باغ بهشت

 
مسئول گزینش و پذیرش زهراست 

 

 

سر فصل کتاب آفرینش زهراست

 
روح ادب وکمال و بینش زهراست 


روزی که گشایند در باغ بهشت 


مسئول گزینش و پذیرش زهراست 

 

 

 

 

افتخار زنان همین بس که روز میلاد برترین گوهر خلقت بانوی بهشت،

 

فاطمه زهرا(س) روز زن نامیده شده است

 

روز زن مبارک

 

 

هر سینه که دوستدار زهراست

 
آشفته و بی قرار زهراست 


گنجینه ی هفت آسمان ها 


در سینه ی خون نگار زهراست

 
از شرح کرامتش همین بس 


عالم همه وامدار زهراست

 


 

 

 

 

 


دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:1 ::  نويسنده : تنها

ماهیان ازتلاطم دریا به خدا شکایت بردند؛وچون به خواست ایشان

وامر الهی،دریا آرام شد،خود را اسیر تور صیادان یافتند.

تلاطم های زندگی حکمتی است از جانب خداوند. 

دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:29 ::  نويسنده : تنها

بهانه میاور ای دل

بهانه میاورای دل،چه باکلمات بارانی،چه با کلمات تشنه،چه باکلمات روشن،چه با کلمات

تاریک می توانی عاشقانه به اوبگویی:"دوستت دارم" می توانی دست ورویت رادریک

قطره شبنم بشویی وخورشیدرا با همه قوم وخویشهاش به خانه دعوت کنی.

بهانه میاور ای دل،وقتی قراراست بااو خوشبخت بشوی،چه فرقی میکند که صبح زود

زیرباران بمیری یا عصرگاهان در کویری تفته؟وقتی اواز تو به تو نزدیکتراست،همه دنیا

متعلق به توست.

می توانی ابرها رادر چمدانت بگذاری وقاره آفریقا رادر دست راست خودجای دهی.

می توانی همه ساعتها راباضربان قلب او تنظیم کنی.

بگومن انگشتی راکه به سوی ماه نشانه رفته است،دوست دارم.

بگوخوشبوتراز عشق کلمه ای نیست.بگو وقتی که عاشق باشی،همه کتابها به

نام یار نوشته می شود،همه ستارگان بالای سراو می ایستندو همه بارانها برسر

او می بارند.

بگو وقتی عاشق باشی،هیچ دری بسته نخواهد بود،هیچ سلامی بی جواب نخواهدماند 

و هیچ سیبی برشاخه تنهایی نخواهد پوسید.

بهانه میاور ای دل،اگرعاشق باشی می توانی جای فصلها را باهم عوضکنی،بهارسپید

شودوزمستان سبز،می توانی پابرهنه روی قله هیمالیا بایستی ودر استکان مجنون

چای بنوشی.

می توانی روی گیسوان فرشتگان گل بکاری وبا جبرئیل ورقی قرآن بخوانی،می توانی 

دلواپس دیرآمدن قاصدکها بشوی وبا آدم برفی هایی که شعرمی گویند دوست باشی.

بهانه میاور ای دل،به اطرافت نگاه کن،دنیاپر لزعاشقان است:دره های بنفشه وزنبق،

پروانه ها،پونه های لب جوی،درختان انگور وانار،آینه های بی غبار وکوهستانی که تا

بالای آرزوهای محال من قد کشیده است.

می توانی نام مرا فراموش کنی،می توانی نام گلها را غلط بنویسی،می توانی کلید

بهشت رادرخیابان گم کنی،اما همیشه عاشق باشی.

بهانه میاور ای دل،به او بگو جزاین کلمات سربه زیر چیزی نداری،بگوجزیک قلب تازه

وچشمانی عاشق ودستانی پراز غزل و رویا چیزی نداری.

 

 

یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:18 ::  نويسنده : تنها

 

یکی بگشایداین در را،دلم تنگ است، هوای پاک می خواهد

نسیمی نرم...یکی بگشایداین در را،دلم خسته است،دلم

هم راز و هم آواز می خواهد،که تاخوانم به گوشش دردهای

مانده در دل را،که تا گویم به آواز، آرزوهایی که پژمردند،

خدایا در قفس یکریز می گویم،مگر در را به روی من

تو بگشایی..... 

یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 7:55 ::  نويسنده : تنها

 

دلت رابتکان...غصه هایت که ریخت،توهم همه رافراموش کن.

دلت رابتکان...اشتباهایت وقتی افتادروی زمین،بگذارهمانجابمانند.

فقط ازلابه لای اشتباهایت،یک تجربه رابیرون بکش،قاب کن وبزن به

دیواردلت.دلت رامحکمتراگربتکانی تمام کینه هایت هم میریزدوتمام

آن غم های بزرگ وهمه حسرت ها وآرزوهایت.

حالا آرام تر،آرامتر بتکان تاخاطره هایت نیفتدتلخ یا شیرین،چه

تفاوت می کند؟خاطره،خاطره است باید باشد،باید بماند...

کافی است؟نه، هنوز دلت خاک دارد یک تکان دیگربس است

تکاندی؟دلت راببین چقدرتمیزشد...دلت سبک شد؟حالا

این دل جای اوست!این دل مال اوست! همه چیز ریخت از

دلت،همه چیزافتاد وحالا...

... حالا تو ماندی ویک دل،یک دل ویک قاب تجربه

یک قاب تجربه و یک "او"

آسودگیت مبارک!

شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 9:13 ::  نويسنده : تنها

پروردگارم

 

تو را میخوانم، آن زمان که دیگری نمانده است.

پروردگارم، یاریم کن تا آن زمان که پاسخ هم می شنوم،

باز تنها تو را بخوانم؛ ودر آن هنگام که دیگران با من می مانند، 

من با تو بمانم؛ زیرا تو مرا کفایت می کنی.

به امید رحمتت،ای مهربان ترین مهربانان!

شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:39 ::  نويسنده : تنها

 

 

 

بوی اندوه می آید...سیمای عشق،شکستگیش از روز آشکارتر است.

امروز زبانی جز گریه به کار نمی آید،جز هق هقی آهسته،زمزمه ای در

باغ آینه ها نیست.جز رویش نغمه های جان سوز در گلشن یاد"ام اابیها"

به چشم نمی خورد.                                                                  

مصیبت عمیق است و هر دلی برای خود"بیت الاحزانی"دارددر محفلی،شعری،

لحظه ای... همه برای آن است که غریب بگرییم وعقده ها بگشاییم؛اما

مگر برای این زخم،مرهمی هست؟ امروز با توام ای حال وهوای بقیع!دلم

تنگ است ودر اشک سفر کرده ام.

دلم ناله های زهرایی دارد وشعله شعله روضه های مفصل.

دلم طاقت ندارد که به جانب بغض بچه های علی(ع) پربگشاید.

خیلی از آه ها را به شعر درآورده اند،اما خانه آتش گرفته علی(ع) چیز دیگری است،

که شایدهیچ مرثیه ای آن را نسروده باشد.

لحظه های من تا به حال مدینه نرفته اند،اما غم های امروز آن قدر زیاد است

که به آسانی هر دلی را به آن دیار انس راهی می کنند، دیاری

که میدانم جای جای آن از مظلومیت و معصومیت زهرا(س) روشن است.

مدینه سرتاسر از یاد زهرا(س) آکنده است.

دیگر سراغ "مزاری"را نباید گرفت.

 

 

 

چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:58 ::  نويسنده : تنها

 

 


خداوندا عد پاشيد از هم آشيانم را
غم مرگ عزيزم سوخت مغز استخوانم را
در اين تاريكي شب سوز دل را ميكنم پنهان
مبادا آنكه دشمن بشنود آه و فغانم را
بدست خود گلم را ميكنم در خاك پنهانش
بخاك قبر او گويم غم و درد نهان مرا
نه تنها بود همسر بلكه او بود ياور و يارم
 در زير گل پنهان كنم يار جوانم را
از آن سوزد دلم كه اندر ميان خانه بودم من
كه پشت در شنيدم ناله آرام جانم را
خداوندا تو ميداني كه زهراي مرا كشتند
ز دستم برد دشمن سرپرست كودكانم را
به شب تكفين و تدفين مينمايم تا مباد آنكه
شود آگاهي از آرامگاهش دشمنانم را
هر آنكس چون رضائي شيعه ما بود گريان شد
شود قسمت به آنان خاك بوس آستانم را

 

سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:12 ::  نويسنده : تنها

 .

دوای مردمان خسته، هیزم
کلیدِ خانه‌های بسته، هیزم
چگونه، تسلیت دادند او را
به جای دسته گل با دسته هیزم؟

.
.
.
.

دانی که چرا سرشک محبوس علیست


یا آه چرا به سینه مانوس علیست


یک مرد نبودست بگوید نامرد


این زن که تو میزی … علیست


*
یا فاطمه اغیثینی*

.
.
.
.

زنی شهید می شود،زنی به نام فاطمه


مدینه زهر می شود برای کام فاطمه


دری شکسته می شود،دو دست بسته می شود


یلی سکوت می کند، به احترام فاطمه

یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:45 ::  نويسنده : تنها

 

 

    هر سینه که دوستدار زهراست

      آشفته و بی قرار زهراست


      گنجینه ی هفت آسمان ها


      در سینه ی خون نگار زهراست


      از شرح کرامتش همین بس


      عالم همه وامدار زهراست

یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:43 ::  نويسنده : تنها

 

 


نگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بین صدا گم بود و آتش
بجای تسلیت با دسته ی گل
هجوم قوم هیضم بود و آتش
لعنه الله علی قوم الظالمین

یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:28 ::  نويسنده : تنها


درباره وبلاگ

ای کاش که یک دانه تسبیح تو بودم تا دست کشی بر سر سودا زده من (یا صاحب الزمان)
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان چشم انتظار و آدرس gole.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 342
بازدید کل : 129167
تعداد مطالب : 115
تعداد نظرات : 91
تعداد آنلاین : 1

a href="http://zamenahoo.ir/" target="_blank">